شعر بسیار زیبا از سیمین بهبهانی
یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم
هجرش دهم، زجرش دهم ،خوارش کنم ،زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دل نشین
صد شعله در جانش زنم،صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ،از غصه بیمارش کنم
بذری به پایش افکنم ،گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر،کالای بازارش کنم
گوید بیفزا مهر خود،گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای،چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من فارغ شد از سودای من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم،جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها،بار دگر یارش کنم
چون یار شد، بار دگر کوشم به آزاری دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم
+ نوشته شده در شنبه نهم دی ۱۳۹۱ ساعت 23:20 توسط علی اصغر (حیدری )
|
به وبلاگ برگزیده بهترین اشعار فارسی و اشعار مذهبی خوش آمدید . لطفا برای بهترشدن وبلاگ از نظریات مفید تان مارا بهرمند بسازید .شما میتوانید جهت در خواست شعر به شکل کامنت و یا ایمیل asgharhiadary@gmail.com با ما در تماس شوید و بزودترین فرصت در دسترس شما قرار خواهد گرفت .... یا مهدی ادرکنی