اشعار زیبا به مناسبت میلاد امام جواد ( ع ) از غلام رضا سازگار

اشعار زیبا به مناسبت میلاد امام جواد ( ع )

مژده ای یاران نگار آمد نگار آمد نگار

بر تن هستی قرار آمد قرار آمد قرار

غنچه ی زهرا به بار آمد به بار آمد به بار

عالم از یک گل بهار آمد بهار آمد بهار آمد بهار

جان به شوق او نثار آمد نثار آمد نثار

لیل رفت اینک نهار آمد نهار آمد نهار

دامن ریحانه ات گردیده گلشن یا رضا

خانه ی تو، قلب تو، چشم تو، روشن یا رضا

ای رضائیون رخ ابن الرضا را بنگرید

رکن ایمان، حصن دین، کهف تُقی را بنگرید

چارده مرآت حسن کبریا را بنگرید

هیبت و قدر و جلال مرتضی را بنگرید

بر سر دست رضا حُسن خدا را بنگرید

طلعت قرآن جمال مصطفی را بنگرید

قبله ی اهل ولا باب المراد است این پسر

جود با لبخند می گوید جواد است این پسر

ای عروس فاطمه خیرالانام آورده ای

عاشر ماه رجب ماه تمام آورده ای

عرشیان را آفتابی مستدام آورده ای

فرشیان را رهبری گردون مقام آورده ای

نوریان را در همه عالم امام آورده ای

ناریان را آیت برداً سلام آورده ای

جان جان عالم است این بر سر دوشش بگیر

ای عروس موسی جعفر در آغوشش بگیر

آسمان گوید که این خورشید تابان من است

عرش می بالد که این ماه فروزان من است

عدل می نازد که این مولود، میزان من است

وحی می خندد که این پاکیزه تن، جان من است

مادرش ریحانه می گوید که ریحان من است

در بغل او را رضا گیرد که قرآن من است

بشنوید از حضرت جبریل با صوت جلی

کوثر دوم مبارک باد بر آل علی

ای وجود جود از جود وجودت یا جواد

دوستان و دشمنان مرهون جودت یا جواد

حضرت معبود مشتاق سجودت یا جواد

لوح دل آئینه ی غیب و شهودت یا جواد

مدح تو گفته خداوند ودودت یا جواد

ای ز وهم خلق، بالاتر حدودت یا جواد

تا ابد ظرف وجود از جود و احسان تو پُر

هم تو دُرّ هشت دریایی و هم بحر سه دُر

نوح دل یوسف لقا موسی کلام عیسی دمی

بحر ایمان را گهر دُرهای رحمت را یمی

هم کتاب ا… ناطق هم خطاب محکمی

در محیط علم سکّاندار کلّ عالمی

در سنین خرد سالی پیر پور اکثمی

از تمام انبیا غیر از محمد اعلمی

در جواب یک سئوال آری هزاران مسئله

افکنی بر گردن صد پور اکثم سلسله

آبرو بخشان عالم آبرومند توأند

در سنین کودکی افلاک پابند توأند

جود و احسان، علم و تقوا چار فرزند توأند

صد چو لقمان مستمند حکمت و پند توأند

باد و بارن، ابر و دریا بی قرارت می شود

در شکار ماهیی مأمون شکارت می شود

ای بلندای زمان مرهون عمر کوتهت

اختران پروانه ی روی نکوتر از مهت

تن، نه بلکه جان ارباب کرم خاک رهت

عرش و فرش و آسمانها و زمین دانشگهت

علم ما کان و یکون سطری به قلب آگهت

در کتاب آسمانی خوانده حق وجه اللّهت

می درخشد تا قیامت کوکب اقبال تو

شوکت عباسیان چون مور شد پامال تو

دست تو وقت کرم کار خدایی می کند

چشم تو از عالمی مشکل گشایی می کند

خُلق تو حتی ز دشمن دلربایی می کند

مهر تو در مُلک دل فرمانروایی می کند

ذات حق در طلعت تو خود نمایی می کند

عالم خلقت سر کویت گدایی می کند

با تو دارم عرض حاجت از تو می خواهم مراد

یا جواد ابن جواد ابن جواد ابن جواد

ای تو شمع و عالمت پروانه یا ابن الرضا

ای رضا را نازنین دردانه یا ابن الرضا

دامن ریحانه را ریحانه یا ابن الرضا

جود، پیش جود تو افسانه یا ابن الرضا

من گدایم بر در این خانه یا ابن الرضا

آشنایم، نیستم بیگانه یا ابن الرضا

تو مرا سر مست از جام ولایت می کنی

تو به مأمون حرز مادر را عنایت می کنی

کیستم من سائل کوی تو یا ابن الرضا

روز و شب گرم هیاهوی تو یا ابن الرضا

مدح خوان تو، ثنا گوی تو یا ابن الرضا

تشنه کامی بر لب جوی تو یا ابن الرضا

من گدا، جود و کرم خوی تو یا ابن الرضا

دست دل آورده ام سوی تو یا ابن الرضا

ای هماره لطف و احسان و کرامت کارتان

کیست «میثم» خاک راه میثم تمّارتان

غلامرضاسازگار

شعر زیبا درباره امام رضا (ع)

شعر زیبا درباره امام رضا (ع)

آمدم ای شاه ، پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حَرمَت ملجأ در ماندگان
دور مران از در و ، راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اِذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حَریمت به مَثَل کهرباست
شوق وسبک خیزی کاهم بده
تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جان سوز به آهم بده
لشگرشیطان به کمین من است
بی کسم ای، شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری ، یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطا بخش همه عالمی
جمله ی حاجات مرا هم بده

شاعر: حبیب چایچیان(حسان)

شعر زیبا از پروین اعتصامی

شنیده اید که آسایش بزرگان چیست؟
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
به کاخ دهر که آلایش است بنیادش
مقیم گشتن و دامان خون نیالودن
همی ز عادت و کردار زشت کم کردن
هماره بر صفت و خوی نیک افزودن
ز بهر بیهده، از راستی بری نشدن
برای خدمت تن روح را نفرسودن
رهی که گمرهیش در پی است نسپردن
دری که فتنه اش اندر پس است نگشودن

غزل زیبا از عطار نیشابوری

هر دیده که بر تو
هر دیده که بر تو یک نظر داشت
از عمر تمام بهره برداشت
سرمایه‌ی عمر دیدن توست
وان دید تو را که یک نظر داشت
کور است کسی که هر زمانی
در دید تو دیده‌ی دگر داشت
جاوید ز خویش بی‌خبر شد
هر دل که ز عشق تو خبر داشت
مرغی بپرید در هوایت
کز شوق تو صد هزار پر داشت

شعر زیبای سرشك نیاز از هوشنگ ابتهاج

شعر زیبای سرشك نیاز از هوشنگ ابتهاج

دلی كه پیش تو ره یافت باز پس نرود
هوا گرفتهء عشق از پی هوس نرود
به بوی زلف تو دم می زنم درین شب تار
وگرنه چون سحرم بی تو یك نفس نرود
چنان به دام غمت خو گرفت مرغ دلم
كه یاد باغ بهشتش درین قفس نرود
نثار آه سحر می كنم سرشك نیاز
كه دامن توام ای گل ز دسترس نرود
دلا بسوز و به جان بر فروز آتش عشق
كزین چراغ تو دودی به چشم كس نرود
فغان بلبل طبعم به گلشن تو خوش است
كه كار دلبری گل ز خار و خس نرود
دلی كه نغمهء ناقوس معبد تو شنید
چو كودكان ز پی بانگ هر جرس نرود
بر آستان تو چون سایه سر نهم همه عمر
كه هر كه پیش تو ره یافت باز پس نرود

شعر بسیار زیبا درباره مادر

شعر بسیار زیبا درباره مادر

مادرم ای بهتر از فصل بهار

مادرم روشن تر از هر چشمه سار

مادرم ای عطر ناب زندگی

مادرم ای شعله ی بخشندگی

مادرم ای حوری هفت آسمان

مادرم ای نام خوب و جاودان

مادرم ای حس خوب عاشقی

مادرم خوشتر ز عطر رازقی

مادرم ای مایه ی آرامشم

مادرم ای واژه ی آسایشم

مادرم ای جاودان در قلب من

مادرم ای صاحب این جسم و تن

مادرم می خواهمت تا فصل دور

مادرم پاینده باشی پر غرور

مادرم روزت مبارک ناز من

مادرم تنها تویی آواز من

شعر زیبا درباره مادر از ایرج میرزا

                                            

مادر از ایرج میرزا

پسر جان قدر مادر دان که دایم

کشد رنج پسر بیچاره مادر

برو بیش از پدر خواهش که خواهد

تو را بیش از پدر بیچاره مادر

زجان محبوب تر دارش که دارد

زجان محبوب تر بیچاره مادر

از این پهلو به آن پهلو نغلتد

شب از بیم خطر بیچاره مادر

نگهداری کند نه ماه و نه روز

تو را چون جان به بر بیچاره مادر

به وقت زادن تو مرگ خود را

بگیرد در نظر بیچاره مادر

بشوید کهنه و آراید او را

چو کمتر کارگر بیچاره مادر

تموز و دی تو را ساعت به ساعت

نماید خشک و تر بیچاره مادر

اگر یک عطسه آید از دماغت

پرد هوشش زسر بیچاره مادر

اگر یک سرفه بی جا نمایی

خورد خون جگر بیچاره مادر

برای این که شب راحت  بخوابی

نخوابد تا سحر بیچاره مادر

دو سال از گریه روز و شب تو

نداند خواب و خور بیچاره مادر

چو دندان آوری رنجور گردی

کشد رنج دگر بیچاره مادر

سپس چون پا گرفتی ، تا نیافتی

خورد غم بیشتر بیچاره مادر

تو تا یک مختصر جانی بگیری

کند جان مختصر بیچاره مادر

به مکتب چون روی تا  باز گردی

بود چشمش به در بیچاره مادر

وگر یک ربع ساعت دیر آیی

شود از خود به در  بیچاره مادر

نبیند  هیچکس  زحمت به دنیا

ز مادر بیشتر بیچاره مادر

تمام حا صلش از زحمت این است

که دارد یک پسر بیچاره مادر


شعر زیبا به مناسبت روز مادر

شعر زیبا به مناسبت روز مادر


ابروی اهل دل از خاک پای مادر است

هر چه دارد این جماعت از دعای مادر است

ان بهشتی را که قران می کند توصیف ان

صاحب قران بگفتا زیر پای مادر است

گرمی اغوش مهر او ندارد افتاب

مهربانتر دیگر از مادر خدای مادر است

از دم روح القدس عیسی پدید اید اگر

باز هم پرورده در ظل همای ماذر است

اوج گیرد قدر فرزند از دعای خیر او

چون دم عیسی ابن مریم از دعای مادر است

امر او دارد رجحان بر ملاقات نبی

چوم مقام مصطفی هم در رضای مادر است

طبع والایم که منت بر نمی دارد زکس

شرمگین از منت بی منتهای مادر است

بهترین منظر به چشم دل مرا سیمای اوست

خوش ترین اواز در گوشم صدای مادر است

با تضرع چهره بر پایش موید سود و گفت

ابروی اهل دل از خاک پای مادر است

موید



شعر زیبا از هاتف اصفهانی


شعر زیبا از هاتف اصفهانی

چو نی ناله دارم ز درد جدایی
فغان از جدایی فغان از جدایی

قفس به بود بلبلی را که نالد
شب و روز در آشیان از جدایی

دهد یاد از نیک بینی به گلشن
بهار از وصال و خزان از جدایی

چسان من ننالم ز هجران که نالد
زمین از فراق، آسمان از جدایی

به هر شاخ این باغ مرغی سراید
به لحنی دگر داستان از جدایی

چو شمعم به جان آتش افتد به بزمی
که آید سخن در میان از جدایی

کشد آنچه خاشاک از برق سوزان
کشیده است هاتف همان از جدایی